جدول جو
جدول جو

معنی شیطنت کردن - جستجوی لغت در جدول جو

شیطنت کردن(خِ / خَ فِ دَ کَ دَ)
فضولی کردن کودکان، حیله بازی و مکر نسبت به دیگری
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(بَ / بِ عَ رَ تَ)
خیانت ورزیدن. (یادداشت مؤلف). غل ّ. غش. (دهار) خون. اختیان. اغلال. ادهان. (منتهی الارب) : هرچند چنین است از سلطان نصیحت بازنگیرم که خیانت کرده باشم تا خون وی و هیچکس نریزد و البته که خون ریختن کاری بازی نیست. (تاریخ بیهقی). و اگر شرایط درنخواهم و بجای نیارم خیانت کرده باشم. (تاریخ بیهقی). چنین مقرر گشت مجلس عالی را بوسهل که خیانتی کرده است. (تاریخ بیهقی). بازگرد و آنچه دیدی و شنیدی بازنمای و خیانت مکن. (تاریخ بیهقی).
راستی پیشۀ خود کن که خیانت کردن
در و دیوار جهان را عسسی میسازد.
صائب (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(چَ / چِ مِ تَ)
آرایش کردن و پیراستن و بزک کردن. (ناظم الاطباء). آراستن و پیراستن کسی یا چیزی را:
نه از بهر خود می ستانم خراج
که زینت کنم بر خود و تخت و تاج.
سعدی (بوستان).
بهار آمد و زینت باغ کرد
خزان را از این رهگذر داغ کرد.
ملاطغرا (از آنندراج).
رجوع به زینت و دیگر ترکیبهای آن شود
لغت نامه دهخدا
(خِ / خَ نَ دَ)
ناله و افغان کردن. گریه و زاری نمودن. (یادداشت مؤلف) :
ز بس کو همی شیون و ناله کرد
همه خلق را چشم پرژاله کرد.
فردوسی.
که من بر دل پاک شیون کنم
به آید که از دشمنان زن کنم.
فردوسی.
پشوتن چنین گفت با مادرش
که چندین چه شیون کنی بر سرش.
فردوسی.
از بد کرده پشیمان شو و طاعت کن
خیره بر عمر گذشته چه کنی شیون.
ناصرخسرو.
صحبت ناجنس آتش را بفریاد آورد
آب چون در روغن افتد می کند شیون چراغ.
صائب (از آنندراج).
ز شیونی که کند بخت من چه غم دارم
چو عندلیب کند ناله زاغ می رقصد.
محمدقلی سلیم (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(خِ / خَ پِ کَ دَ)
شیطنت نمودن (طفل). شوخی و ناآرامی کردن بچه. شیطنت. درجستن و فروجستن و دویدن و فریاد کردن کودک چنانکه طبع کودک است. بازیهای پر داد و فریاد کردن بچه. (یادداشت مؤلف) ، محتلم کردن. جنب ساختن:
گر عروس فکر بکرم چهره بنماید به خواب
جبرئیل عقل را درلحظه شیطانی کنم.
ملا فوقی یزدی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
پادشاهی کردن:
هر سلطنت که خواهی میکن که دلپذیری
در دست خوبرویان دولت بود اسیری.
سعدی
لغت نامه دهخدا
(خُ کَ دَ)
در تداول عامه، متفرق کردن اجزاء چیزی از یکدیگر: شیت کردن لوئی برای ساروج، از هم جدا کردن پرزهای گل نی برای ساروج. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تصویری از شیطانی کردن
تصویر شیطانی کردن
بازیگوشی کردن هرماسی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صیانت کردن
تصویر صیانت کردن
حفظ کردن محفوظ داشتن مصون داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خیانت کردن
تصویر خیانت کردن
دندیدن دغا کاری دغا کردن
فرهنگ لغت هوشیار
پادشاهی کردن، فرمان روایی کردن، حکومت کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از خیانت کردن
تصویر خیانت کردن
للخيانة
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از خیانت کردن
تصویر خیانت کردن
Betray, Rat
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از خیانت کردن
تصویر خیانت کردن
trahir, dénoncer
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از خیانت کردن
تصویر خیانت کردن
зраджувати , зраджувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از خیانت کردن
تصویر خیانت کردن
kutia jasho, kusaliti
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از خیانت کردن
تصویر خیانت کردن
предавать , настучать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از خیانت کردن
تصویر خیانت کردن
verraten, verpfeifen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از خیانت کردن
تصویر خیانت کردن
دھوکہ دینا , خیانت کرنا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از خیانت کردن
تصویر خیانت کردن
বিশ্বাসঘাতকতা করা , গীবত করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از خیانت کردن
تصویر خیانت کردن
배신하다 , 밀고하다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از خیانت کردن
تصویر خیانت کردن
ihanet etmek
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از خیانت کردن
تصویر خیانت کردن
zdradzić, donosić
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از خیانت کردن
تصویر خیانت کردن
裏切る , 密告する
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از خیانت کردن
تصویر خیانت کردن
לבגוד , להלשין
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از خیانت کردن
تصویر خیانت کردن
धोखा देना , धोखा देना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از خیانت کردن
تصویر خیانت کردن
หักหลัง , แจ้งความ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از خیانت کردن
تصویر خیانت کردن
verraden, verklikken
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از خیانت کردن
تصویر خیانت کردن
traicionar, delatar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از خیانت کردن
تصویر خیانت کردن
tradire, denunciare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از خیانت کردن
تصویر خیانت کردن
trair, delatar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از خیانت کردن
تصویر خیانت کردن
背叛 , 告密
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از خیانت کردن
تصویر خیانت کردن
mengkhianati
دیکشنری فارسی به اندونزیایی